وقتی خاطره ادم زیاد میــشه دیوار اتاقت پر از عکس میــــــشه !!!
اما همیـــــــــــشه دلت واسه اونی تنگ میـشه که نمیتونی عکسشو رو دیوار بزنی !!!!
پای هر خداحفظی محکم باش
کم کم یــــاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک دست
و زنجیــــــر کردن یه روح را
ایـنکه عشق تکیـه کردن نیـــست
و رقاقت اطمیـــــنان آخر...
و یـــــــــــاد میگریکه بوسه ها قرار دادی نیستن
و هدیـــــــه ها .....
شده دلت بگیــــــره جایـــــی نباشی که بگذاری؟
شده کسی نباشه کنارت تا باهاش دردودل کنی؟؟
خدایـــــــا :همیـــــــشه یار دلهای تنها و تنهاشون نگذار !!!
حکم اعدام بود ...
اعدام لحظه ای مـکث کرد و بوسه ای بر طناب زد
داستان گفت :
صبر کنیـــــــــد آقای زندانی ایـــن چه کاریـــست !؟؟
زندانی خنده ای کردو گفت:
بیـــچاره طناب !!!
مرد شدن حاصل یه لقاح اتفاقیست
اما...
مرد بار امدن و مرد زیستن حاصل تلاش و غلبه بر سختی هاست
و مرد جاودانه بودن
حاصل یه عمر نیک نامیست !!!!!
من ماندم و تکه طنابی در مشت
با رفتن تو به زندگیم کردم پشت
بگذار فردا برسد میشنوی
دیروز غروب ...عاشقی خد را کشت !!!!
افسانه من به پایان رسیده است
دیگر نه اوای انتظار
دیگر نه بانگ جرس
نه آوای رحیلی
تنهایی /آرامگاه جاودان من است
. درد و سکوت همنشین جاودانه من !!!
ϰ-†нêmê§ |