به خاطر دل خودم

جزر و مد های زیادی آمدند و رفتند ...

موج در موج ....

اما نمیدانم چرا ...

هنوز هم برتن خیس ساحل ...

اسم تورا مینویسم ...

نقاش نیستم ولی تمام لحضه های با تو بودن را درد میکشم ....

 

 


†ɢα'§ : من پذیرفتم که عشق افسانه است , , , ,
سه شنبه 12 شهريور 1392 1:29 |- raha -|

برای تومینویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است ....

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ میکند ....

در کویر قلبم از تو برای تو مینویسم ...

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی میکردم ....

تا مثل باران هر شب برایت شعر میسرودم ....

آنگاه زمان را در گوشه ای جا میگذاشتم و به شوق تو اشک میشدم ...

 

 


†ɢα'§ : برای تو مینویسم , , , , ,
سه شنبه 12 شهريور 1392 1:10 |- raha -|

به احترام عشق ...

از با تو بودن میگذرم ....

رهایت میکنم ...

و تا ناکجای قصه ها در سرنوشت گم میشوم ....

اما عشق تورا به دنبال خواهم داشت ...

و تو ...

آن زمان که تا ناکجای قصه ات رسیدی ...

فصل عشق مرا خواهی خواند ....

 

 

 

 


†ɢα'§ : از تو گذشتم , , , ,
دو شنبه 11 شهريور 1392 22:11 |- raha -|

تو نیستی و صدای تو ...

هوای خوب این خونست ....

صدای پای عطر گل ...

صدای عشق این دیوونست ....

تو از من دورو من دلتنگ ....

تو آبادی و من وییرون ...

همیشه قصه این بوده ...

یکی گریوونو یکی خندون ....

همیشه قصه این بوده ....

توی یه لحظه توی یه دیدار ....

یه زخم از زهر یک لبخند ....

 

 

 


†ɢα'§ : دلتنگی , , , ,
دو شنبه 11 شهريور 1392 21:58 |- raha -|

آن روز که تو رفتی همه گفتند :

از دل برود هر آنکه از دیده رود ...

آن لحظه به ناباوری و غصه من خندیدند ...

اکنون آه تو ای سفر کرده ....

اگر باز نخواهی گشت ...

کاش می آمدی و میدیدی ...

که رد این کلبه ی خاموش هنوز ....

یاد تو پا برجاست ...!

 

 

دو شنبه 11 شهريور 1392 1:12 |- raha -|

هر نفس که میکشم ..درد میکشم ...

از این زمانه نامرد میکشم ...

از سو تفاهم های ساده به نام عشق ....

از مرد ان نامرد میکشم ...

هر لحظه که از عشق صحبت است ...

من آه پراز درد میکشم ...

روزها چه بیهوده شب شدند ....

به امید فردا سرمه صبر میکشم ...

 

 


†ɢα'§ : بغض شبانه,
یک شنبه 10 شهريور 1392 21:43 |- raha -|

تنها یک بغض است که در تنهایی با من است ...

آرام به گذشته ها مینگرم ...

به چشمهایی که در رویای او به خواب رفت ...

ندایی از دور می آید که 

بشکن این این بغض تنهایی را ...

تنها من ماندم و یک بغض .......

 

 


†ɢα'§ : بغض ترانه,
یک شنبه 10 شهريور 1392 21:38 |- raha -|

خسته از این همه دوری ..چه جوری 

بتونم فراموش کنم ..این همه خستگی ذهن ....

پر از خاطرات بعداز رفتن تو ...

این همه صدا ..صدای توی گوشم ...

 

یک شنبه 10 شهريور 1392 21:32 |- raha -|

بی بهانه در خیابان قدم میزنم 

زیر باران نگاه پر تعجب آدمها

صدای زیر لبشان ...این دیوونه رو ببین 

من انگار چیزی گم کردم ...

سر گردان زیر قطره های باران ....

به دنبال نیمی از خودم .....

به هررهگذر مینگرم شاید پیدایش کنم ....

اما آنها هیچ کدام شبیه تو نیستن .....

حتی سایه ای از تو نیستند عشقم ....

و من بی حرف هنوز سرگردان ..خیابانم 

زیر هجوم قطرات خاطرات ...!

 

 

 

 

یک شنبه 10 شهريور 1392 21:21 |- raha -|

یک شنبه 10 شهريور 1392 18:17 |- raha -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد